دختر آریایی

چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید.....

دختر آریایی

چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید.....

می دانم دلت برایم تنگ می شود

می دانم دلت برایم تنگ می شود. این را هم می دانم که تعداد سیگارهای داخل جیبت بیشتر شده. هنوز شبها تا صبح بیداری. می دانم هنوز هم آن کفشهای مشکی کهنه را پا می کنی. دلت را بار سر به سر م گذاشتن خوش و با شجریان خودت را آرام میکنی. هنوز آن عطر تکراری نچسب را می زنی. می دانم مثل همیشه به همه کمک می کنی و مهربانی. اما حیف که هنوز هم تا ده شب سر کاری و به هیچ کار دیگری نمی رسی. این را هم می دانم که مثل همیشه از قرار دادن هر تغییر کوچکی در زندگی تکراری ات فرار می کنی. می دانم که فردا صبح مثل همه ی روزهای دیگر موقع پوشیدن کفشهای مشکی کهنه بیزاری در چهره ات موج می زند، سر کوچه دو نخ سیگار می خری و یکی را همان جا روشن می کنی و فکر می کنی که دلت برایم تنگ شده. می دانی که می دانم و به همین خاطر است که دلم برایت تنگ نمی شود.

نظرات 1 + ارسال نظر
حمید یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 05:09 ب.ظ http://pars-gift.com

سلام دوست عزیز اگه مایل باشی خوشحال میشم با هم تبادل لینک کنیم اینتوری آمار بازدید هر 2 مون بالا میره.

منتظرما !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد